احساسی همانند سنگینی دنیا بر روی شانه هایم !
انگار که هیچ یک از فریادهایم شنیده نشده اند !
انگار خداوند در بهشت (بهنگام خلقت) به من هشدار داده بود !
به من تکیه مکن ، قسم می خورم نمی توانم تو را بهبود بخشم
هنوز در سیاهی بسر می برم ، آیا می توانی بهبودم بخشی ؟
سقوط آزاد ، سقوط آزاد ، در تمامی زندگی
تحمل خودم را ندارم
در شگفتم که مرا چه می شود ؟
اگر من سقوط کنم و همه چیز از دست برود
به همان جایی رسیده ام که به آن تعلق دارم ؟
به یاد داشته باش که تنهایی مطلق جایی است که من به آن تعلق دارم
آرام بمان
مهربان ، خاموش و بی رویا
بسیار پست تر از کابوسها و تنهایی من